دربارۀ ماری

من مریم هستم.

در شمالی ترین نقطه‌ی ایران، در آخرین روزهای سی‌سالگی‌م و در بین انبوهی از جعبه‌های آماده‌ی ارسال به شرق و غرب و جنوب، با امید و آرزوهایی که به سرعت به سمتشون حرکت میکنم، برای شما این چند خط رو مینویسم.
خاطرم هست ماه‌های اولی که ماری متولد شد، دلایل زیادی وجود داشت تا ادامه ندم. تا دلسرد شم و دست از کار بکشم. کارهایی که ذوق و شوق زیادی برای ارائه‌شون داشتم، خیلی سخت دیده می‌شد و گاهی تا هفته‌ها خریداری نداشت. ناامید نشدم و ایده تلفیق شماره دوزی و فلز در ساخت زیورآلات رو ادامه دادم. با کمک همسرم رضا، که یک گرافیک دیزاینر کاردرست هست، طراحی لوگو، وبسایت و عکاسی از کارها رو انجام دادیم و در کل هویت بصری برند ماری شکل گرفت. کارمون جدی تر شد و من برای بالا بردن کیفیت کارها، تصمیم گرفتم در یک دوره تخصصی ساخت زیورآلات شرکت کنم.


از اون سالها تا به امروز، میز ۲ در ۱ اتاقم، تبدیل شده به یه کارگاه ۶ در ۱۰، چند همکار که در بخش شماره دوزی به من کمک می کنند و تعداد زیاد سفارشات روزانه‌ای که نشونه‌ی محبت شما به من و دست‌سازهای من هست.
امروز دست‌سازهای ماری روی انگشتهای زیبای یک دختر کرد در مریوان، توی دستهای دختری در کنار تالاب میناب هرمزگان، یا خیلی دورتر تا دستهای یک مادر در لوزان سوییس برای هدیه به دخترش رفته و من اینجا، در کارگاه کوچک اما پرشور و امیدم، همچنان دنبال راهی تازه، ایده ای نو و تبدیلش به اتفاقی که هر روز من رو راضی تر از دیروز و شما رو مشتاق به همراهی من در این تجربه‌ی ارزشمند زندگی‌م کنه.